سفارش تبلیغ
صبا ویژن

چی می گی؟! جون تو!

چه دروغه..... پنج شنبه 87/12/1 ساعت 8:35 عصر
 

  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط:

    می دونی خدا چه چیزایی بهت داده؟ پنج شنبه 87/12/1 ساعت 8:8 عصر
    میدونی وقتی خدا داشت بدرقه ات می کرد بهت چی گفت ؟جایی که میری مردمی داره که می شکننت نکنه غصه بخوری من همه جا باهاتم . تو تنها نیستی . توکوله بارت عشق میزارم که بگذری، قلب میزارم که جا بدی، اشک میدم که همراهیت کنه، ومرگ که بدونی برمیگردی پیشم.

  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط:

    تو را گم کرده ام امروز ... وحالا لحظه های من


    گرفتار سکوتی سرد و سنگینند


    وچشمانم که تا دیروز به عشقت می درخشیدند


    نمی دانی چه غمگینند


    چراغ روشن شب بود... برایم چشم های تو


    نمی دانم چه خواهد شد


    پر از دلشوره ام... بی تاب ودلگیرم


    کجا ماندی که من بی تو هزاران بار،در هر لحظه می میرم...




  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط:

    بچه بودم..(مریم حیدرزاده) جمعه 87/11/25 ساعت 6:49 عصر
    بچه بودم بیشتر از این زمونا در می زدن

    اون روزا بزرگترا بیشر به هم سر می زدند

     

    بچه بودم روزای هفته شبیه هم نبود

    حواسم پهلوی اینکه چی بهت بگم نبود

     

    بچه بودم چشم تو در به درم نکرده بود

    اون روزا فکرو خیالت خبرم نکرده بود

     

    گرچه همبازی بودیم باز خبرم نکرده بود



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط:

    یک شعر از مریم حیدرزاده جمعه 87/11/25 ساعت 6:47 عصر
    درسته دنیا بی وفاس اما بدون خدا داره

    کلی مجازات واسه ی آدم بی وفا داره


    اگه که راس گفته باشن آدمای دور وبرم

    دلم می خواد برم یه جا لحظه مرگو بخرم


    شنیدن حرفا دیگه داره  دیوونم می کنه

    آدم آخه برای کی اونقده دل بسوزونه


    علتشو نفهمیدم می خواستی عاشقت بشم

    بعدش که مطمئن شدی هرگز دیگه نیای پیشم



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط:

    یک شعر احساسی جمعه 87/11/25 ساعت 6:45 عصر

    نبودی من برایت گریه کردم
    برای غصه هایت گریه کردم
    من امشب بغض تلخم را شکستم
    نشستم بی نهایت گریه کردم
    چو در پسکوچه های چشمم امشب
    ندیدم رد پایت گریه کردم
    تو کوهم بودی و هستی کجایی
    که من برشانه هایت گریه کردم
    بگو ای آسمان با او که امشب
    به یادش پا به پایت گریه کردم
    چو بودی گریه میکردی به حالم
    نبودی من به جایت گریه کردم

    نبودی من برایت گریه کردم
    برای غصه هایت گریه کردم
    من امشب بغض تلخم را شکستم
    نشستم بی نهایت گریه کردم
    چو در پسکوچه های چشمم امشب
    ندیدم رد پایت گریه کردم
    تو کوهم بودی و هستی کجایی
    که من برشانه هایت گریه کردم
    بگو ای آسمان با او که امشب
    به یادش پا به پایت گریه کردم
    چو بودی گریه میکردی به حالم
    نبودی من به جایت گریه کردم



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط:

     

  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط:


    خانه
    مدیریت
    پست الکترونیک
    شناسنامه
     RSS 
     Atom 



    :: کل بازدیدها ::
    11207


    :: بازدیدهای امروز ::
    0


    :: بازدیدهای دیروز ::
    0



    :: درباره من ::

    چی می گی؟!   جون تو!


    به نام او که هرچه داریم ازوست اشک غم، افسرده دارد ما را همی موج،پرچین می کند رخسار دریا راهمی

    :: لینک به وبلاگ ::

    چی می گی؟!   جون تو!


    :: آرشیو ::

    زمستان 1387


    :: خبرنامه ::

     

    :: وضعیت من در یاهو::

    یــــاهـو

    22